سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

طبق توافقی که بین بچه ها شده 14 فروردین مدرسه نمیریم در نتیجه

 تا شانزدهم تعطیلیم!

برید حالشو ببرید!پوزخند

تذکر:فقط قبلش مشق هاتونو بنویسید ببینم چند روز وقت اضافه میارید برا تفریح کردن! مشکوکم

اینم زندگی شد ما داریم! دعوا

مشق عید

 


نوشته شده در شنبه 91/12/26ساعت 12:13 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

کسایی که مثل من لایق نبودن یا نتونستن برن حنابندون نظرتون چیه خودمون با شهدا حنا ببندیم.یه حنا از جنس مردونگی که تا آخرش پای حرفمون بمونیم؟؟

اگه سر حرفمون بمونیم به آخرش میرسیم.چون آخرش این رنگیه:سبز...

حالا فهمیدین آخرش کجاست؟؟؟

پس هرکه دارد هوس کرببلا

بسم الله

.

.

.

پاشو بسم الله بگو که خیلی وقته خوابیدی!


نوشته شده در جمعه 91/12/25ساعت 10:14 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

یه تصمیم مهم گرفتم!مدرک داشتن

احتمالا پنجه و هارا از شهر بکننم بیرون.اما چه میشه کرد.من تصمیم خودمو گرفتم!قاط زدم

میخوام خودمون رو معرفی کنم.چون بچه ها یه بار به وبلاگ سر میزنن،از اونجایی که نمی دونن ما کی هستیم میرن پشت سرشونم نگاه نمیکنن.عصبانی شدم!

 

پنجه طلا:معرف حضور همه فرزانگانیا هستن،فاطمه(همون زری)!مدرسه رو میزاره رو انگشت کوچیکه ش میچرخونه!از دیوار راست تشریف میبره بالا! پوزخندخلاقیتش منو کشته(البته از این همه خلاقیت فقط تو ریاضی و فیزیک و شیطنت استفاده میکنه)و اینکه حافظ قرآنه!آفرین

 

هارا: شاید هارا رو خیلیا نشناسن.اسمش رایحه ست.ساکت و آروم.عاشق ریاضیه!نکته بینو اینکه یه اجنبی به تمام معناست!(متولدانگلستان)راستی یادم رفت بگم کونگ فو کار هم هست و زورش خیلی زیادهگریه‌آور

 

انگری برد:اسمش فاطمه ست.آخر ایده دادنه!برعکس رایحه و زری و من رشتش تجربیه.مؤدب

 

بچه پررو:منم دیگه!یعنی اینم نفهمیدی؟؟؟؟مشکوکم

 

حالا هی به بهونه این که ما نمیشناسیمتون نیا!

الان من حجتم را بر شما تمام کردم!!

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/12/24ساعت 5:16 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

تنها

همیشه فکر می کردم تنهایم

تا اینکه فهمیدم

خداوند تنها تنهایی ست که هیچ تنهایی را تنها نمی گذارد...


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/23ساعت 6:22 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

جنایت شاخ و دم داره؟؟

این کشوری که میخواد مذاکره کنه همون کشوره ها!

همونی که یه هواپیمای مسافر بری ما رو بدون هیچ دلیلی زد و این همه آدم بیگناه قتل عام شدن...

همونی که چون هیچ دلیلی برای کارش نداشت فقط سکوت کرد در حالی که هموطن های ما از بس برای کشته شدن مظلومانه مادرشون،پدرشون،خواهر و برادرشون زجه زده بودن دیگه صداشون در نمی اومد.

خواستیم بگیم اشتباه کردن،ببخشیم شون.اما دیدیم نه!حتی یه معذرت خواهی ساده هم نکردن!!

 

با کی مذاکره کنیم؟؟؟

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/23ساعت 1:36 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

آخه تا کی باید اینقد ساده لوح باشیم؟

تا کی باید گوشمون به حرفای بقیه باشه،هرچی گفتم بگیم چشم و مثل طوطی تقلید کنیم؟

این همه سرمون اومده بس نیست؟

 تقلید تا کی

خواب تا کی

تا کی باید عقلمون آکبند باشه

بسه دیگه

 

حداقل دوست و دشمن مون رو تشخیص بدیم!

 

البته اگه! تو تشخیص دوست و دشمن باز تقلید نکنیم...

(تذکر:در عین حالی که دقیقا با خودم و خودتم اما لطفا بهت برنخوره.واقعیت تلخه!)

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/12/23ساعت 12:0 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

الان یه اطلاعات بیشتری درمورد دارکوب بهتون میدم تا قشنگ ملتفد شید من از چیا خوشم میاد:

وقتی نوک دارکوب اولین ضربه را به تنه درخت می زند،سر او باتندی 49/7متربرثانیه به سمت جلو حرکت می کند.نوک پس از 87/1میلی متر نفوذ در تنه درخت متوقف می شود.فرض کنید شتاب ثابت است،بزرگی آن را بدست آورید.(ترجیحا بر حسب g)

حالا متعجب شدید؟؟


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 10:29 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

سه روزه مامان بابام شیراز نیستن دو روزش از مدرسه جا موندم!

خونمون شده میدون جنگ!

تمام آذوقه هایی که مامانم برام گذاشته بود تموم شده!دیگه پناه بردم به کالباس.اما مگه چندبار آدم میتونه کالباس بخوره!بعدش چی؟؟

تازه نون هم تموم شده!!بی نون چی میشه خورد؟!

مهمون اومده بود خونه مون هیچی نبود براش بیارم!حالا پذیرایی پیشکش!جای نشستن هم نبود!آبروم به کل رفت!!

من اگه بفهمم کی گفته بود زندگی مجردی و تنهایی خیلی حال میده!!!!

آخه آدم نسبتا حسابی!چرا الکی دروغ میگی؟؟

از من به شما نصیحت:هرجا ننه باباتون رفتن مث بچه های 2ساله راه بیفتید دنبالشون برید.وگرنه به بلایی که سر من اومده گرفتار میشید.

منم زرنگ تر از این حرفا بودم که به این آسونیا زیر بار برم،نفهمیدم چطوری مامانم 4-5تا هندونه چپوند زیر بغلم،بطوری که کاملا خر شدم!!!

بنظرتون تا برگشتنشون زنده میمونم؟؟

خونه مون این شکلی شده!!!


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 11:45 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

دیروز نتایج المپیادها اومد!

و فرزانگان ناحیه 2 شیراز مثل همیشه ترکوند!به تمام بچه هایی که قبول شدن تبریک میگم! گل تقدیم شما

پنچه طلا

هارا

تبریک!گل کاشتید!انجمن اسلامی رو سر افراز کردیدآفرین

 

 


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 11:0 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

در راستای سوال های پیچیده یکی از دوستان درمورد کنترل نفس این پست رو گذاشتم.(یکی نیست بهم بگه آخه جوحه تو اصلا میدونی نفس رو با کدوم س مینویسن!)

چند وقت پیشا یه کتاب از زندگی شهید مطهری خوندم فهمیدم که ماها نمیتونیم به خودمون بگیم مسلمون چه برسه به شیعه!

دوست عزیزم!کدوم یکی از ماها هستیم که همونطور که به بدنمون تمرین های سخت ورزشی میدیم که مثلا بتونیم سر حریفمون رو باپا بزنیم یا تمرینای سخت ریاضی حل میکنیم تا ریاضی مون تقویت شه،به روح مون و نفسمون هم از این تمرینا میدیم تا روحمون پاک،نفسمون کنترل و ایمانمون تقویت شه؟!

کدوممون هستیم که همونطورکه هر روز صبح برای کل روزمون برنامه مون رو مشخص میکنیم(حالاچه کاری چه درسی)،برنامه روحمون رو هم مشخص کنیم؟!

چسبیدیم به این دنیا و از همه چیز غافل شدیم!آیا هدف ما که نوجوونای 16-17ساله هستیم باید فقط درس خوندن و دانشگاه خوب قبول شدن باشه؟؟

پس برای زندگیت برنامه بریز،مطمئن باش خداهم هواتو داره وکمکت میکنه

.قایقی خواهم ساخت

قایقی باید ساخت...


نوشته شده در یکشنبه 91/12/20ساعت 10:30 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30      >