سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

خداوند هیچکس را جز به قدر توانایی اش تکلیف نمی کند.آنچه[از خوبی] بدست آورده به سود او ، و آنچه از بدی بدست آورده به زیان اوست. پروردگارا،اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم،بر ما مگیر. پروردگارا ، هیچ بار گررانی بر [دوش]ما مگذار، همچنانکه بر [دوش] کسانی که پیش از ما بودند نهادی.پروردگارا، و آنچه تاب نداریم بر ما تحمیل نکن. و از ما درگذر و ما را ببخشای و بر ما رحمت آور. سرور ما تویی، پس مارا بر گروه کافران پیروز کن.

بقره،286

یک شب نگهبانى در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه‏دارى سپرى شود.

کنزالعمال، ج4، ص326


پ.ن: رنگ خدایی 10!!!

 


نوشته شده در جمعه 92/4/28ساعت 9:24 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

داستان طالوت رو شنیدید؟


بنی اسراییل می خواستند برن با دشمنشون جالوت بجنگند، بعدِ کلی ماجرا طالوت فرماندشون میشه. و بعد:


" پس زمانی که طالوت با سپاهیان [برای جنگ با دشمن از شهر] بیرون رفت، گفت: بی تردید خدا شما را به وسیله ی نهر آبی آزمایش می کند؛ پس هر که [ به هنگام تشنگی] از آن [سیر] بنوشد، از من نیست و هرکه از آن نخورد از من است، مگر کسی که با دستش کفی آب برگیرد [که او نه از من است و نه مردود از سپاه] . پس جز اندکی از آنان همگی از آن نوشیدند. و زمانی که او و همراهان مومن اش از نهر گذشتند، [گروهی از آنان] گفتند: ما را امروز قدرت مقابله با جالوت و سپاهیانش نیست. ولی کسانی که یقین داشتند ملاقات کننده ی خدا هستیند، گفتند: چه بسا گروه اندکی که به توفیق خدا بر گروه بسیاری پیروز شدند. و خدا با شکیبایان است."


بقره249



می گویند مهدی هم سپاهیانش را مانند طالوت امتحان می کند.


حال و هوای روزه ی چه کسی طالوتی ست؟


نوشته شده در جمعه 92/4/28ساعت 2:12 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

(سکانس اول) اول اینجوری ردیفشون میکنن؛

ظلم.استکبار

(سکانس دوم) بعد اینجوری می سوزوننشون؛

ظلم.استکبار

(سکانس سوم) و در نهایت میشه این!

ظلم.استکبار

این بود تراژدی گناه ِ بی گناهان...
کارگردان:بماند...
محل ساخت:میانمار
این سریال یک سال است که در حال پخش است.
باتشکر از همه عزیزانی که با سکوت خود،گروه تولید را در تهیه این مجموعه یاری رساندند!!

 

پ.ن:اینم برای رفقای عزیزم که فرمودن پیامرسان نمیان.ولی گفته باشما،همه شو حوصلم نمیشه بذارم.



نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 11:56 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

استاد دانشگاه بود.وصیت نامه را که خواند گفت: چقدر تحصیلات داشته است؟

گفتم: تا پنجم دبستان بیشتر درس نخوانده است.چون مرتب بخاطر بیماری سخت و مداوا از مدرسه عقب می افتاد، درس را رها کرد.

با حیرت گفت: پس چگونه این مطالب را نوشته؟!!

 


 

وصیت نامه شهید منصور قربانی زاده:

آخر اگر برای مقاصد اسلامی، برای مقصدی که پیامبران خود را به آب وآتش زدند،اولیای اعظام خودشان را به کشتن دادند،علمای بزرگ اسلام را بخاطر آن آتش زدند،سر بریدند،حبس کردند،تبعید کردند،حبس های طولانی کردند،اگر چنانچه برای این مقصد بزرگ بترسیم، دین نداریم. دین دار هم برای اینکه خرقه از این عالم اعتقاد داشته باشیم،باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و به صف شهدا ملحق گردیم. می ترسیم؟ از چه چیزی می ترسیم؟آن باید بترسد که غیر از این عالم،جایی ندارد. الحمدالله خدای تبارک و تعالی به ما وعده داده که چنانچه به دین من رفتار کنید،جای خوب دادیم. ما ترسی از شما نداریم.نهایت این است که ما را اعدام می کنید.تازه اول زندگی راحت ماست.از این کثافت کاری ها بیرون می رویم.از این رنج و محنت خلاص می شویم....

این کلام را از من گنهکار بشنوید.من نمی توانستم ببینم که قدرت ها و فولادی ها و تک تک برادرانم در سنگرهای حق،حسین را زیارت می کنند،دوستانشان را بسوی آنکه آفریننده آنهاست و همه مخلوقات عالم است[فرا می خوانند] و شهید می شوند.بنشینیم؟ تا کی باید نشست؟

ای برادران به پا خیزید که وقت ندا به فرمان لبیک یا امام رسیده و اسلحه برادر شهیدتان را بردارید و به یاری فاتحان کربلا بشتابید...

ای برادران و دوستان!مبادا بگذارید که اماممان که همان رهبر ماست،تنها بماند.شما باید ثابت کنید که اهل کوفه نیستید...

خواهرانم!اگر می خواهید روح شهدا را شاد کنید،حفظ حجاب باعث خوشنودی آنها می شود...

ای گروه مقاومت!شما اگر میخواهید نشان بدهید که واقعا پیرو خط شهدا هستید با عمل علیه منکر و منکرات مبارزه کنید تا خون شهدا در راه اسلام هدر نرود و به مستمندان کمک کنید...

 

 

بچه قلاش نوشت:

می ترسیم؟از چه چیزی می ترسیم؟

بنشینیم؟تا کی باید نشست؟

باید اسلحه برادران شهیدمون رو برداریم و به یاری فاتحان کربلا بشتابیم...

باید ثابت کنیم اهل کوفه نیستیم...

 

 

شاید بدون شرح...:

رهبر


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 11:8 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

و گروهی از بنی اسراییل [ که در برابر بدکاری های دیگران ساکت بودند، به پنددهندگان خیرخواه و دلسوز] گفتند: چرا گروهی را که خدا هلاک کننده ی آنان یا عذاب کننده ی آنان به عذابی سخت است، پند می دهید؟ [ پند دادن شما کاری نابجاست] گفتند: برای اینکه در پیشگاه پروردگارمان [ نسبت به رفع مسئولیت خود] حجت و عذر داشته باشیم و شاید آنان [ از گناهانشان] بپرهیزند.

 
اعراف 164


پیامبر صلی الله علیه و آله:

مومن، مانند کوه است. 


 

پیامبر صلی الله علیه و آله:

مومن، مانند آب است. 

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 6:8 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

چه کسی بود صدا زد: قلاش!

کفش هایم کو؟ 


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/27ساعت 8:23 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ آنان فقط از خیال و پندار [که پایه ی علمی و منطقی ندارد] پیروی می کنند، و تنها به حدس و خیال تکیه می زنند.


انعام
116


رسول خدا صلی الله علیه و آله:


بیشترین چیزی که مردم را به بهشت می برد، تقوا و خوش خلقی است.


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 9:1 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

حکایت کن از بمب هایی که من خواب بودم ، و افتاد.


حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم، و تَر شد.


بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند


در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای
                                                    کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس
                                                      آسایشی بست

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت دوید. 


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 6:49 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

دلم تنگ است

من،

همچون درختی

ریشه ها در خاک

دست ها بالا

اسیر تن

اسیر شاخ و برگ و باد و باران ها

اسیر خاک

با هوای آسمان در سر

نه می میرم

نه می پرواز

نه پرها واز

اسیـــــــــــــرم من

اسیر روز های پر ز دلتنگی

اسیر حسرت عشقی به بی رنگی

اسیر خاطرات خوب دیروزم

که امروز همچو شلاقی به روحم

می زند حدّم

چرا این گونه ام؟

چه شد آخر؟

نفهمیـــــــــدم 


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 11:21 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید و از حد، تجاوز ننمایید. زیرا خداوند متجاوزان را دوست  نمی دارد.

مائده 87 

 

گروهی از اصحاب پیامبر (ص) تصمیم گرفتند برای تقرب و نزدیک شدن به خدا، از برخی امور حلال مانند خوابیدن در شب، خوردن گوشت، خوردن غذا در روز، زناشویی و ... خودداری کنند. هنگامی که این خبر به پیامبر رسید، ایشان ناراحت شدند و فرمودند: "چرا برخی از مردم ، چیزهای حلال و پاکیزه را بر خود حرام کرده اند؟ آگاه باشید که من شب ها می خوابم و زناشویی می کنم و در روز غذا می خورم. پس هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست." خداوند نیز این آیه را نازل فرمود. بدین وسیله، خداوند و پیامبر(ص) به همه اعلام فرمودند که اسلام، دین رهبانیت و  انزوا نیست. بلکه تمام امیال و خواسته های بشر بر اساس حکمت و مصلحت است و خداوند از طریق دین این امیال و خواسته ها را تعدیل کرده و در راه درست و صحیح قرار داده است.

(تفسیر آیت الله مکارم) 

(sorry!) 


نوشته شده در چهارشنبه 92/4/26ساعت 10:47 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >