سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

حالا دیگر دیر است!

من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام

نشانی خانه های بسیاری را از یاد برده ام

و اسامی آسان نزدیک ترین کسان دریا را...

راستی آیا به همین دلیل ساده نیست که دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد؟؟؟

.

.

.

اصلا فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید!

با رویا هامان چه می کنند...؟

میهمانی خدا مـــــــــــــــــــبارک

 


نوشته شده در سه شنبه 92/4/18ساعت 10:50 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

تو تیم فوتبال هر بازیکنی یه پستی(وظیفه ای) داره اما مربی ،تمرین های اولیه همه شون رو یکسان تعیین می کنه.

تمرین های اولیه همیشه یکسان و منظمه!

با تمرین های اولیه آماده شون می کنه که بهشون تمرین های تخصصی بده تا ازشون یه فوتبالیست خوب تو پست مخصوص خودشون بسازه.

مربی ممکنه بهترین مربی دنیا باشه اما بهترین فوتبالیست دنیا شدن بستگی به خودِ اون 11نفر و همت شون داره.

هر فوتبالیستی مثل یه پازل می مونه که باید تمام قطعاتش(مثل غذا،خواب،آرامش و...)درست کنار هم چیده بشن تا طرح اصلی پازل بصورت تمام و کمال مشخص شه.ولی حالا اگه چندتا تیکه ش هم درست چیده نشه،تا حدودی میشه تشخیص داد که این پازل تو کمال خودش قرار بوده چه شکلی شه.

 بهترین فوتبالیست دنیا هم که باشی،وقتی بری سینما تو تاریکی سالن سینما گم میشی و شماره صندلیتو پیدا نمیکنی اگه راهنمای سالن با نور چراغ قوه اش راه و صندلی تو نشونت نده.

پ.ن: چی چی نوشتمخوابم گرفت


نوشته شده در سه شنبه 92/4/18ساعت 10:35 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

ماه رمضونتون مبارک!
دوباره فرصت داریم بندگیمونو ثابت کنیم!
کسی خدا را اثبات می کرد. گفتند:خدا به اثبات تو نیازی ندارد! تو خود را اثبات کن!
تصمیم دارم ان شاء الله توی این ماه نزول قرآن یکم پستای قرآنی بذارم!
روزی یه آیه
یادمان باشد:
در این ماه باید هر روز یک بند تعلق را پاره کنیم و یک پله صعود کنیم
برای همه مان دعا کنید
آسان نیست!


نوشته شده در سه شنبه 92/4/18ساعت 9:44 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

مرده بودم!


انگار کسی دعا کرده باشد:


اللهم ادخل علی اهل القبور السرور


شادمانی در تمام وجودم پیچید


از مهمانی خدا مسرور شدم


"خدا آنقدر مهربان هست که من را هم به مهمانی اش راه داده"


شادی و شرمندگی آمیخته را نمی دانم چه می توان نامید


وجودم سراسر نمی دانم شده است!


مهمانانِ خدا...


سفرتان بخیر...


پروازتان بی خطر...


سوغاتی من هم،


دعای لحظه ی افطار


نوشته شده در سه شنبه 92/4/18ساعت 9:40 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

ســـــــــلاااااااااااام!

توجه              توجه!


این آخرین پست پنجه طلا در این وبلاگ است!


از این به بعد من و بچه پررو هر دو با نام قلاش در این وبلاگ فعالیت می کنیم!

خلاصه حلالمون کنید!


خــــــداحافظ پنجه طلا! خدانگهدار


نوشته شده در شنبه 92/4/15ساعت 1:39 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

این عکس صفحه کامپیوتر منه وقتی نظر میذارم!

ببینید بعضی مواقع با چه فلاکتی نظر میذارم!!!!:(

اونوقت شماها....

قدر بدون ذهن زیبا! کی با این اوضاع میاد نظر میذاره که من میذارم؟

اصن تا حالا شما تو یه همچین صفحه منظمی(!) نظر گذاشتین؟ 

(برای دیدن عکس در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید)

 

اینترنت


نوشته شده در شنبه 92/4/15ساعت 9:28 صبح توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

"ویصنع الفلک و کلمّا مرّ علیه ملا من قومه سخروا منه"

نوح که کشتی می ساخت، هر که می گذشت او را مسخره می کرد

اما فقط کشتی نوح نیست که هنگام ساخت مسخره می شد

هر کس بخواهد نوح وار کشتی عشق را بسازد، مسخره می شود

تا زمانی که امر الهی بیاید

"حتی اذا جاء امرنا"

"قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین"


نوح از هر موجودی جفتی سوار کشتی اش کرد و با خود برد

سازندگان کشتی عشق هم آدم می برند

"و قال ارکبوا فیها بسم الله مجرـها و مرسها"

و با نام خدا کشتی شان را در آب می اندازند و به حرکت در می آورند و به نام او متوقفش می کنند

اما ظالمان را در کشتی عشق راهی نیست

"و قیل بعدا للقوم الظالمین"

 

قایق

بشریت هم اکنون نیازمند کشتی است... بیایید ما نوح کشتی ساز باشیم...


نوشته شده در شنبه 92/4/15ساعت 9:23 صبح توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

تو چه ساده ای و من چه سخت
تو پرنده ای و من درخت
آسمان همیشه مال توست
ابر زیرِ بال توست
من ولی همیشه گیر کرده ام
تو به موقع می رسی و من
سالهاست دیر کرده ام


***
خوش به حال تو که می پری
راستی چرا
دوست قدیمی ات- درخت را-
با خودت نمی بری؟


***

فکر می کنم

توی آسمان تو

جا برای یک درخت هست

هیچ کس درِ بزرگِ باغ آفتاب را

رو به ما نبست

یا بیا و تکه ای از آسمان برای من بیار

یا مرا ببر

توی آسمان آبی ات بکار

*** 

خواب دیده ام

دست های من

آشیانه ی تو می شود

قطره قطره قلب کوچکم

آب و دانه ی تو می شود

شب ستاره ها

از تمام شاخه های من

تاب می خورند

ریشه های تشنه ام

توی حوض خانه ی خدا

آب می خوردند

من همیشه خواب دیده ام ولی...

***

 راستی، هیچ فکر کرده ای

یک درخت، توی باغ آسمان

چقدر دیدنی است؟!

ریشه های ما

اگر چه گیر کرده است

میوه های آرزو ولی

رسیدنی ست!

 

(عرفان نظرآهاری) 


نوشته شده در پنج شنبه 92/4/13ساعت 8:53 صبح توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

 

جمله

پ.ن:

ای دوست قبول.م کن و جان.م بستـــان

مست.م کن و از هر دو جهان.م بستان...


نوشته شده در سه شنبه 92/4/11ساعت 11:27 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |


در کوی تو معروفم و از روی تو محروم


گـــرگِ دهن آلوده ی یوســــف ندریده

 

 

" کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته"

(چه بسیار مدح و ثنای نیکو که من لایق آن نبودم و تو از آن بر زبانها منتشر ساختی)

 

جمکران 

 

پ.ن: دیگر از التماس دعا شنیدن هم شرمنده می شوم...

پ.ن2: من چه گویم یک رگم هشیار نیست    شرح آن یاری که او را یار نیست

پ.ن3: گر کسی نسب او زمن پرسد   بی نشان از نشان چه گوید باز؟ 

 

 


نوشته شده در شنبه 92/4/8ساعت 3:18 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >