پاتوق فرزانگان
کوچیک که بودیم دلهای بزرگی داشتیم؛ حالا بزرگیم با چه دل های کوچیکی کاش دلامون به بزرگی بچگی بود... کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلب ها در چهره بود... چطوریه که قبر یکی از اصحاب پیامبر اسلام(ص) رو نبش می کنند و هیچ کی صداش در نمیاد؟ نمی گم هیشکی صداش در نیومده ولی خیلیا سکوت کردن، سکوت های معنادار و بودار. حالا اگه یه اثر باستانی تو فلان کشور دور افتاده که تا حالا اسمش هم به گوشمون نخورده رو خراب کرده بودن هزار تا کمیته و سازمان برای حمایت از حفظ اون اثر تشکیل میشد و در سراسر جهان تظاهرات می کردن و پول جمع می کردن و... اما حالا قبر یکی از صحابی پیغمبر نبش شده و فقط زمزمه های خفیفی شنیده می شه اونم از کسایی که یه عده گلوشونو گرفتن و دارن محکم فشار میدن. بنابراین صداشون خیلی خفه بیرون میاد. غریبی، داستان جدیدی نیست. همه عادت دارند. "بخارای من،ایل من" حکیم میرزا جهان گیرخان قشقایی و از مجتهدان شیعه همونطور که از اسمشون مشخصه ترک قشقایی بودن(قشقایی یه ایل ترک زبان بزرگ در استان فارس و استان های مجاوره). در سمیرم به دنیا اومدن و تا 40 سالگی مثل بقیه ایل نشین ها به زندگی عشایری مشغول بودن(والبته استاد موسیقی).تو 40 سالگی یه روز میرن اصفهان برای تعمیر تارشون و اونجا کسی متوجه نبوغ فراوان حکیم میشه و بهش میگه بجای این کارها برو دنبال علم و دانش و کلا متحول میشن و در اصفهان می مونن و اینقدر درس میخونن که به درجه اجتهاد میرسن! و شاگردهایی مثل مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، حکیم و علامه بزرگ حاج آقا رحیم ارباب، محمد علی حکیم الهی فریدونی، حکیم آیت الله نخودکی، آیت الله سید حسن مدرس و ده ها عالم و علامه بزرگ دیگه رو تربیت کردن. اینطور که نقل شده از درجات معنوی خاصی برخودار بودن... کلا من شیفته ی این عزم شونم.خیلی حرفه تو 40 سالگی آدم بزنه تو همچین کاریا!اونم واسه کسی که 40 سال در واقع مطرب بوده!!! اینجاست که شاعر میگه: همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم عیبش مکن که خاک رخ هفت کشور است و این یک دهم از زیبایی های شیراز عزیز نبود! شاعر میگه:اگرچه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به...! کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن یه روزی هرکسی باشن حساباشونو پس میدن بذار بازی کنن بازم برات با همین نقشه خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه کسایی که به هر راهی دارن روزی تو میگیرن گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن...
حتما تا حالا شنیدید که میگن شعار بی شعور فایده نداره. اما شعار همیشه یه شعوری پشتش بوده که اینقدر اون حرف تکرار شده تا کلیشه ای شده و بهش گفتن شعار. پس نکته ی اول این است که پشت هر شعار یک شعور نهفته است! نکته ی بعدی اینه که از بس ما این شعارها رو از بدو تولد که از شکم مادرمون اومدیم بیرون شنیدیم که یا معنی شو فراموش کردیم یا اصلا هیچوقت فکر نکردیم ببینیم یعنی چی! مشکل اینجاست که تا یه شعار می شنویم فوری میگیم این شعاره و اصلا بهش فکر نمی کنیم و همین هم دلیل میشه که دوباره این شعارها رو بهمون بگن.(به این میگن چرخه ی شعار!!!) مثلا من خودم تازه چند روز پیش فهمیدم " ز گهواره تا گور دانش بجوی" یعنی چی. قبلش فکرم بعد از شنیدن این شعار فقط به سمت مدرسه و دانشگاه می رفت و بطور ناخودآگاه مدرسه تبدیل به گهواره و دانشگاه تبدیل به گوری برای عمر علمی من می شد!(تابستونا هم هنوز نفهمیدم کجای قضیه اس!) بگذریم! اما اون حرفی هم که می زنن بی حساب نمی زنن فقط بد می زنن!(چه بزن بزنی شد!) فکر کنم اینطوری بگیم بهتر باشه: شعارِ آدمِ بی شعور فایده نداره! البته این هم برای اون فرد بی شعور و سایر افراد بی شعور فایده نداره و گرنه اگه فرد باشعور باشه، شعار آدم بی شعور هم براش فایده و اثر داره.به این دلیل که میگن حرف خوب رو از هر کی شنیدی رو هوا بقاپش!!! نردبان این جهان ما و منی است عاقبت این نردبان افتادنی ست لاجرم هرکس که بالاتر نشست استخوانش سخت تر خواهد شکست قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین میترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آن است نه این برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی . . . یه سوال اساسی: چطوری میشه نادان نبود؟ میشه لطفا جدی به سوالام جواب بدین؟اونایی که الکیه معلومه الکیه ولی بقیه واقعا ذهنم رو درگیر میکنه و هیچکی جواب نمی ده!