پاتوق فرزانگان

الهی!

در سر گریستنی دارم دراز!

ندانم که از حسرت گریم یا از ناز!

گریستن از حسرت ، بهره یتیم است،

و گریستن شمع ، بهره ناز.

از ناز گریستن چُون بود؟ این قصه یی است دراز!

خواجه عبدالله انصاری

این جهان و آن جهان و هرچه هست

عاشقان را روی معشوق است و بس


گر بنا شد قبله عالم مرا

قبله من کوی معشوق است و بس


نوشته شده در جمعه 92/4/21ساعت 9:42 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |