سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

سلام!

خوبی؟ آره هستی میدونم!

نامت در دهانم نمی چرخد...برایم غریب است...

مجیــــــد...

 چرا تنها خاطره ای که از تو می دانم، افتادن تنها درخت نخل خانه در روز شهادتت است؟

راستی مگر تو چند سالت بود؟ 

روی کارت ها تاریخ تولدهای متفاوتی داشتی!42،43،45، کدام؟

تا سال 64 بودی ولی بیشتر؟ نمی دانم! چقدر من تو را می شناسم نه؟

اما اگر از کسی درباره ی تو نپرسیدم برای این بود که دلم می خواست تمام داستان زندگی ات را از زبان خودت بشنوم.

یعنی من حتی لیاقت این که یک بار به خوابم بیایی رو هم ندارم؟

آخه من از تو بیشتر از بقیه توقع دارم!

بالاخره غریبه با آشنا فرق داره، نه؟

آشنای غریب! چرا سر نمی زنی؟

مگر من جزو خانواده ات محسوب نمی شوم؟

صله ی ارحام نمی کنی؟

 

مُـــردی اما هیچ کس نامت نبرد

رفتی اما جای تو خالی نموند

 

عاشقا! مُـــردم ز عشق تو ولی

هیچ کس چیزی برام از تو نگفت

 

شاید اینک من به آخر می رسم

در رثای آن شهــــیدی که نمُــرد

 شهید


نوشته شده در شنبه 92/3/25ساعت 9:54 صبح توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |