پاتوق فرزانگان
اینک پیامبر در بازگشت از سفر خانه ی خداست پیغمبر از رسالت خود شاد و سربلند مسرور از رسالت انجام گشته اش دریای بیکرانه ی قلبش ز موج عشق همواره در تلاطم و همواره در طپش عشق خدا فکنده به جانش شراره ها اعمال حج رسیده به پایان ولی افق چشم انتظار حادثه ها در غدیر خم بیدار مانده است ... در پهنه ی غدیر در زیر شعله های فروزان آفتاب انبوه حاجیان که فزونتر ز صدهزار در پهنه ی وسیع غدیر ایستاده اند یک کاروان خسته در اینجا ستاده است خورشید هم شراره ی سوزان خویش را ریزد به روی سینه ی تفتیده ی زمین دشتی پر از محبت و احساس دوستی دشتی پر از حرارت و ایمان راهی به سوی عدل و سعادت گشوده است در گیر و دار این مشهد عظیم در اوج این شکوه از سوی آفریدگار جهان آفرین از آسمان به گوش محمد ندا رسید یا ایها الرسول - یا ایها الرسول اسلام را چه خوب بیان کرده ای به خلق اما هنوز رهبر ملت پس از رسول تعیین نگشته است... اینک پیامبر در بازگشت از سفر خانه ی خدا مامور شد تا برساند به گوش خلق والاترین و عمیق ترین نکته را ز دین فرمان رسید که به مردم نشان دهد لایق ترین و شجاع ترین فرد مسلمین پیغمبر از جهاز شتر منبری بساخت در آن فضای باز دست علی گرفت و به بالای سر رساند تا هر که بود، رهبر آینده را شناخت آن رهبر که اوست مدار دین آن کس که چشمه های فضیلت در او روان آن کس که در زمین در دوره ی زمان شایسته تر از او، نبود مرد در جهان دستان باغبان طبیعت ز شاخ علم هرگز گلی به جلوه ی این گل نچیده است دامان قرنهای فراوان و بی شمار هرگز دری به جلوه ی این در نسفته است ... اینک غدیر خاطره ی این شکوه را اینک غدیر یاد چنان روز نیک را در یاد و خاطره ها زنده می کند اینک غدیر زندگی آن امام را مانند درسهای گرانقدر و پرثمر تکرار می کند... پ.ن: سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام! عید همممممممممممممممممممتون مباررررررررررررررررررررررررررررررررررررررک! پ.ن2: این شعره تکراریه ولی خب نمیشه ازش گذشت: از ذکر علی مدد گرفتیم آن چیز که می شود گرفتیم در بوته ی آزمایش عشق از نمره ی بیست صد گرفتیم پ.ن3: من عیدی می خوااااااام!