سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

قیافه اش سیاه بود و کریه و زشت


گفتم: تو کیستی؟


گفت: فرستاده


گفتم: از جانب کی؟


گفت: جناب عزراییل!


گفتم: از برای چه؟


گفت: وقت تو هم سر رسید!


حالم بد شد
بد نه افتضاح...


گفتم: نمی دونی چقدر حالم بده!


گفت:


بازم آخــــر راه و حسّ تلـــــخِ نــــرسیدن...


نوشته شده در چهارشنبه 92/6/6ساعت 2:4 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |