پاتوق فرزانگان
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد، بهم چی گفت؟! گفت: جایی که میری مردمی داره که میشکننت نکنه غصه بخوریا تو تنها نیستی: تو کوله بارت عشق مبذارم که بگذری، اشک میدم که جا بدی، و مرگ میدم که بدونی برمیگردی پیش خودم!!! *** دعا می کنم زیر این سقف بلند روی دامان زمین هرکجا خسته شدی یا که پر غصه شدی دستی از غیب به دادت برسد زیباست که آن دست خداباشد و بس! *** به خدا گفتم بیا جهانو قسمت کنیم. گفتم: آسمون مال من، ابراش مال تو دریا مال من،موجاش مال تو ماه مال من،خورشید مال تو خدا خنده ای کرد و گفت: تو بندگی کن همش مال تو... حتی من...!!!
نوشته شده در یکشنبه 91/11/22ساعت
2:0 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |