• وبلاگ : پاتوق فرزانگان
  • يادداشت : تابستوووووووووون!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    زماني كه كلاس اول-دوم بودم صبحاي تابستون كه هوا خنك بود، رو سكوي حياتمون داداشم و دوستاش جام تيله بازي برگزار مي كردن.منم ميرفتم بازي كنم اما راهم نميدادنميگفتن تو هم بچه اي هم دختري!نژادپرستا
    اما 4سالم كه بود،يه دوستي داشتم اسمش امير بود.از صبح ميرفتيم بازي،تاشب.جات خالي ميوه هاي جلوي خونه ها رو مي كنديم نشسته مي خورديم
    عالمي داشتيم
    پاسخ

    چقدر فعال بودن! آخه پسر تيله بازي ميکنه؟ من که دخترم نصف بچگيم به فوتبال و کشتي گذشت!