• وبلاگ : پاتوق فرزانگان
  • يادداشت : وصيت نامه مجازي يه بچه پررو...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آقوي همساده 


    عشق اخرين همسفر من مثل تو منو رها كرد حالا دستام مونده و تنهايي من....گرم ياد آوري يا نه من از يادت نميكاهم....باجي...رفتي و منو گذاشتي تو زوار اطلسي ها....

    مرا در دل درخت مهر باني

    به چه ماند ؟ به سرو بوستاني

    نه شاخش خشك گردد روز سرما

    نه برگش زرد گردد روز گرما

    منم چون شاخ تشنه در بهاران

    تويي همچون هواي ابر و باران.

    خلاصه حالا كه داري ميري تو و دوستي خدا را

    به شكوفه ها به باران برسان سلام مارا.برو دس خدا.برو ديگه.خو برو.ميخام كه نري صد سال سياه.

    پاسخ

    مسخره!بنظرم هرچي آهنگ و شعر تو عمرت شنيده بودي رو زدي سرهم! نه نترس!من تنها تنها نميرم.توروهم با خودم ميبرم!بعدم از اسم رمز من تو وب استفاده نكن!