عشق اخرين همسفر من مثل تو منو رها كرد حالا دستام مونده و تنهايي من....گرم ياد آوري يا نه من از يادت نميكاهم....باجي...رفتي و منو گذاشتي تو زوار اطلسي ها....
مرا در دل درخت مهر باني
به چه ماند ؟ به سرو بوستاني
نه شاخش خشك گردد روز سرما
نه برگش زرد گردد روز گرما
منم چون شاخ تشنه در بهاران
تويي همچون هواي ابر و باران.
خلاصه حالا كه داري ميري تو و دوستي خدا را
به شكوفه ها به باران برسان سلام مارا.برو دس خدا.برو ديگه.خو برو.ميخام كه نري صد سال سياه.