پاتوق فرزانگان
امـام خمینــی رحمه الله علیه : از غم دوست در این میکده فریاد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من مردم از زندگی بی تو که با من هستی سالها میگذرد، حادثهها میآید من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم + 14 خرداد وفات امام (ره)
آنهایـى که بـه ما مى گوینــد سازش کنیــد،
آنها یـا جاهل هستنــد یا مــزدور.
آنهایى که بـه ما اشکال مى کننــد که شما چرا با ایــن قدرت هاى
فاسد سازش نمى کنیــد،
آنها از باب ایــن که همه چیــز را با چشم مادى ملاحظه مى کننــد،
آنها نمى داننـد که انبیـاى خـدا چه رویـه اى داشتنــد،
با ظالم چطور برخـورد مى کردنــد، یا مى داننـد و خودشان را بــه
کـورى و کــرى زدنــد.
سازش با ظالم، ظلم بر مظلومیــن است، سازش با ابر قدرت ها،
ظلم بـر بشر است.
صحیفه امام، ج 18، ص 15
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
با صفا منت آن را که به من داد کشم
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
جور مجنون ببرم تیشه فرهاد کشم
طرفه سری است که باید بر استاد کشم
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
غزل مقام معظم رهبری در پاسخ به غزل امام خمینی(ره):
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی