سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

اینم حرفیه پنجه طلا!

اکثر فرزانگانیا مث تو هستن!

کاش یکی از این جا گرما پیدا میشد نفس من ازش بلند شه...

ولی

حیف که همه چیز مال یه عده خاصه.....

(فقط یه نکته:اونا فقط دانشمند میشن.همین.پول وشغل خوب و درآمد و ... همه مال شماست!!!!!!!!!!!)


نوشته شده در دوشنبه 91/11/23ساعت 4:0 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

 

 

 

 

سالها پیش از این

 

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

 

من فقط یک کمی خاک بودم همین

 

یک کمی خاک که دعایش

 

پر زدن آنسوی پرده ی آسمان بود

 

آرزویش همیشه دیدن آخرین قله ی کهکشان بود

 

*

 

خاک هر شب دعا کرد

 

از ته دل خدا را صدا کرد

 

یک شب آخر دعایش اثر کرد

 

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

 

و خدا تکه ای خاک را برداشت

 

آسمان را در آن کاشت

 

خاک را

 

توی دستان خود ورز داد

 

روح خود را به او قرض داد

 

خاک

 

توی دست خدا نور شد

 

پر گرفت از زمین دور شد

 

راستی

 

من همان خاک خوشبخت

 

من همان نور هستم

 

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم!

ادامه مطلب...

نوشته شده در دوشنبه 91/11/23ساعت 3:33 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

 

خسته شدیم از بس بهمون گفتن فلان دانشمند، فلان آدم خوب، فلان کسی که به جاهای خیلی خوبی رسید، تو کودکی فقیر بوده و از همون موقع با سختی آشنا شده و زندگی کرده.

برید این داستانا رو برای کسایی بگید که تو هم چین شرایطی هستن

نه واسه ما!

آخه اینطوری فکرمیکنیم هر کی بعدا یه کاره ای شده تو بچگی حتما سختی کشیده

اونوقت ما که تو بچگی لای پرقو بزرگ شدیم

هیچ کاره ای نمی شیم!

خواهشا چند تا داستان هم بگید از آدم های پولدار یا کسایی که زندگی راحت و معمولی داشتن و بعد دانشمند شدن!

اخه وقتی فکرمیکنیم فقط اونایی که تو بچگی سختی کشیدن میتونن آدمای خیلی موفقی بشن

و می بینیم که ما تو بچگی اینطور نبودیم

فکر میکنیم هیچ کاری ازمون ساخته نیست

و وقتی این طور فکر می کنیم دیگه تلاش نمی کنیم

اونوقت بچه های فقیر با شنیدن این داستان ها تلاش میکنن و دوباره کاره ای میشن و اونوقت دوباره برای بچه های نسل بعد داستانهای تازه داریم که نقل کنیم!

خواهش می کنم اینجور داستانا رو به اونایی بگین که فقیرن و سختی کشیدن نه به ماها!

شاید فکر کنین نفسم از جای خیلی گرمی بلند میشه! درست فکر میکنین دقیقا همینطوره.

 


نوشته شده در دوشنبه 91/11/23ساعت 3:31 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

دوستم تو خونه خوابیده،داداشم از راه رسیده میپرسه خوابه؟

پ ن پ رفته رو اسکرین سیور لگد بزنی روشن میشه خیلی خنده‌دار


نوشته شده در یکشنبه 91/11/22ساعت 9:0 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

امروز راهپیمایی رو دیدید؟جمعیت رو چی؟این جمعیت عظیم از چه قشری هستن؟من خودم امروز رفته بودم،خداییش صدتا یکیش از قشر مرفه نبودن،حالا نمیگم مرفه،از قشر مالی خوب هم نبودن!(البته بماند که خیلی از مرفه های جامعه ی ما خودشونو متوسط میدونن!!بسکه متواضعن!!!!!)

خیلی از دوستای من از قشر مرفهن،امروز هیچکدومشون نیومده بودن!هیچ کدوم!!!

این یعنی چی؟

مگه همینا نیستن که ادعای همه چیزشون میشه؟

مگه همینا نیستن که فک میکنن مملکت پشت قباله شونه؟

پس چرا وقتی باید باشن نیستن؟

فقط بلدن بشینن پای یه سری اخبار و چرت و پرت،بعدم بیان درسایی رو که بهشون دیکته شده رو پس بدن!حتی به خودشون اجازه ی فک کردن و تصمیم گرفتن هم نمیدن!

جالبه ها!!! نه؟

خلاصه اینکه...

شمایی که ادعا میکنی ایرانی و عاشق وطنتی،شمایی که آینده ساز ایرانی،شمایی که زیر جمله ی"وطنم تا آخرین قطره خونم برای آبادانیت تلاش می کنم" انگشت زدی(یادت که نرفته؟)

بیدار شو!

خودت فک کن

خودت تصمیم بگیر

حتی اگه تصمیمت غلط باشه!مهم اینه که یه آدم آهنی اطاعت کننده نبودی...

مهم نیست تهش چی میشه،مطمئن باش اگه همه مون یه هدف رو بخواییم هیچ کس و هیچ چیز نمیتونه جلو مونو بگیره...


نوشته شده در یکشنبه 91/11/22ساعت 8:40 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

 

کاش میدانستیم

زندگی با همه ی وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

اضطراب و هوس ودیدن نیست

زندگی جنبش و جاری شدن است

زندگی کوشش و راهی شدن است

از تماشاگه آغاز حیات

تا به جایی که خدا می داند

 


نوشته شده در یکشنبه 91/11/22ساعت 2:6 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

 

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد، بهم چی گفت؟!

گفت: جایی که میری مردمی داره که میشکننت نکنه غصه بخوریا تو تنها نیستی:

تو کوله بارت عشق مبذارم که بگذری،

اشک میدم که جا بدی،

و مرگ میدم که بدونی برمیگردی پیش خودم!!!

***

دعا می کنم زیر این سقف بلند

روی دامان زمین

هرکجا خسته شدی

یا که پر غصه شدی

دستی از غیب به دادت برسد

زیباست که آن دست خداباشد و بس!

***

به خدا گفتم بیا جهانو قسمت کنیم. گفتم:

آسمون مال من، ابراش مال تو

دریا مال من،موجاش مال تو

ماه مال من،خورشید مال تو

خدا خنده ای کرد و گفت:

تو بندگی کن همش مال تو...

حتی من...!!!

 


نوشته شده در یکشنبه 91/11/22ساعت 2:0 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

قدیما از شتر گرون تر نداشتن میگفتن تخم مرغ دزد شتر دزد میشه.

الان دیگه باید بگن تخم مرغ دزد پراید دزد میشه!!!!


نوشته شده در شنبه 91/11/21ساعت 5:29 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

آقای ایرانسل!وجدیدا آقای همراه اول!

نوکرتم!

داداشم!خواهرم!

به امام حسین من دوست ندارم تومسابقه ی شما شرکت کنم!

به جون عمم adslدارم!

صبح به صبح منو ساعت 7با اسمس فروش ویژه بیدار نکن!

شارژجایزه بخوره توسرعمت10000شارژکنم100تومن بدی!

موبایل بانک نمیخوام!

اینقد واسه هرچی تبریک نگو!

نکن برادر من!

نکن پدرمن!

نکن....!

من تاحالا از شما پیشواز گرفتم؟

بابام گرفته؟

ننه م گرفته؟؟؟؟؟کی گرفته؟؟

آخه چی میخوای از جووووون من؟

دس از سرم برداااااااااااااااااااااااااار


نوشته شده در جمعه 91/11/20ساعت 2:0 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

خارجی هاباابداع کلمه lolبه جایloud out laugh مثلاخواستن بگن ماخیلی مبتکریم اما قهرمانان ایران زمین باابداع خخخخخخ به جای(خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی) نقشه دشمنان رو نقش برآب کردند...

بچه پررو-خخخخخخ 


نوشته شده در جمعه 91/11/20ساعت 1:0 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      >