پاتوق فرزانگان
دانشمند فاضل و نویسنده اندیشمند استاد سید عباس نورالدین برایم نقل کرد که روزی امام صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود. یکی از اتفاق های لوس و معمولی که در پایان تمام امتحان ها رخ می دهد آن است که که شاگرد اول ها نه به منظور تطبیق جواب های صحیحشان با هم، که بیشتر برای به رخ کشیدن معلومات و محفوظات از راه حل هایشان می گویند و حظ می کنند. به تمام شاگردان چون من-میانه جدولی، که ظاهرا" نه خطر سقوط دارند نه شانس قهرمانی - توصیه می شود به هیچ وجه در آن جمع های افاده آمیز حضور به عمل نرسانند، چرا که جز تضعیف روحیه، رونمایی از غلط های جدید و تحلیل رفتن نمره ی پیش بینی شده، چیز دیگری به بار نمی آورد. ضمنا" عزیزان چنان با اطمینان حرف می زنند که اعتمادش به جزوه و کتاب را هم از دست می دهد... ((قصه های امیرعلی- جلد دوم))
اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم ! و بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد .
ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟ ( و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و ... )
ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لاحافظ علی طهارتک ! فرمودند بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید ...
این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار بر عکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند.