سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پاتوق فرزانگان

اون روز داشتیم تو یه خیابون می رفتیم. اسم یه مغازه عسل فروشی بود:"زنبور مهربان"
پیش خودم فکر کردم چه کسی بوده عجب اسم بچه گانه ای رو مغازش گذاشته. بعد فکر کردم دیدم اینکه من فکر می کنم این اسم بچه گانه است فقط به خاطر کلمه ی "مهربان" هست.
آری! در میان ما آدم بزرگ ها "مهربان" به کلمه ای بچه گانه تبدیل شده
و "مهربانی" به چیزی مخصوص بچه ها...
فقط یک سوال بزرگ دارم:چرا؟
راهنمایی که بودم هیچوقت دلم نمی خواست "آدم بزرگ" شوم و فکر می کردم می توانم...
می توانم بزرگ شوم و آدم بزرگ نشوم
اما...
شاید اشتباه می کردم
من هم دارم آدم بزرگ می شوم
و باز هم یک سوال بزرگ دیگر در ذهن من:چرا؟
لطفا جواب سوال هایم را بدهید!


نوشته شده در دوشنبه 92/2/16ساعت 6:4 صبح توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

چه زود گذشت...چه خوش گذشت...

یه سال ِ پر خاطره

یه سال که بهترین سال تحصیلم بود

با یه عالمه خاطره

خاطرات 3 تفنگدار

 رایحه و فاطمه و طاهره!

چقد خوش گذشت...

 

چه کش ها که نیومدیم!خداییش هربند رو که به دیوار میچسبوندیم کل ستون فقرات و دنده هامون کش میومدد!

دبیرستان فرزانگان

تا آخرش بشه این!ه صحنه های قشنگی که اینجا ندیدم...

چه اشکای قشنگی که از چشمای پر از صداقت بچه ها نمی بارید...

دبیرستان فرزانگان

چقد تو این یه سال بادکنک باد کردم...!

ف.آل محمد!یه ساعت داشت با در و دیوار ور میرفت تا اینو چسبوند!

دبیرستان فرزانگان

هول هولکی عکس پرینت می گرفتیم!همیشه هم امکانات نبود و آواره کوچه خیابون می شدیم...!

دبیرستان فرزانگان

بهترین بعد از ظهر عمرم!اول خاک الک کردم بعد گل درست کردم بمالم رو این!شده بودم یه عمله ی به تمام معنا!

ناظممون میگفت بیا ببرمت سرکوچه کمک این کارگرای افغانی!

دبیرستان فرزانگان

 

عجب سالی بود!

بازم عکسامونو خواهم گذاشت...

 

 

 

 

 

امروز هم روز سمپاد(سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان)بود.

روزدوستای سمپادیم مبارک!

 


نوشته شده در شنبه 92/2/14ساعت 9:36 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

این منم

ساکت،در میان این همه هیاهو. بی رنگ،در میان این همه رنگ

تنها،درمیان این همه دوست. بی ستاره،درمیان این همه ستاره...

 

اصلا صدا و رنگ و دوست نمی خواهم

فقط ستاره می خواهم...

 

دست دراز می کنم. دستم نمی رسد

باز تلاش می کنم

دست هایم کوتاه است یا آسمان بلند؟

دست هایم کوتاه است...

آنِ من!

دست هایت را به من قرض می دهی؟

می خواهم ستاره بچینم

دست های غیرِتو کوتاه است...

 

ستاره ام ورای دست هاست

می خواهم تو را بچینم...

و در خشکیده باغچه ی این کویر بکارم

و این کویر بی رونق را باغ ستاره کنم!

 

باتو دلم باغ ستاره است

باتو دلم دریای ستاره است

باتو دلم

ستاره باران است...

 

 

ستاره باران


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 11:22 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

 

"کازو هیروواتانابه"اسمشم مثل موهاشه!

 

ایشون دارنده عنوان بلند ترین کاکل جهان هستن

 

یعنی عنوانش منو کشته!نگای قیافه ش کن،چه افتخاری هم می کنه!!

کاکل!

مردهم کم کم داره کمیاب میشه...


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 8:43 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

ولنگـــــــــــــــــــــــــــــاری فرهنگیــــــــــــــــــــــــــــــ

ولنگـــــــــــــــــــــــــــــاری فرهنگیــــــــــــــــــــــــــــــ

 .

.

.

.

.

.

ولنگــــــــــــــــــــــــــــــــاری فرهنگیـــــــــــــــــــــــــــــ


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 10:54 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

دکتر... از بهترین روان شناس های شیراز هستن.

چهارشنبه می گفتن:حداقل فاصله سنی دختر و پسر باید 3 سال

 باشه.چون عموما سطح فکر دخترا 3 سال از سن شون جلوتره و

 بخاطر همین بهتره پسر 3سال بزرگ تر باشه.اینطوری بهتر حرفای

همو میفهمن.

حسی که اون لحظه پسرا داشتن:

عصبانی


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 9:50 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

حضرت علی(ع) تو وصیت نامه شون می فرمایند:

 

امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که افراد شرور و بدکار جامعه بر شما مسلط می شوند و آن گاه هرچه دعا کنید به اجابت نرسد.

 

 


نوشته شده در جمعه 92/2/13ساعت 9:33 صبح توسط قلاش| نظرات ( ) |

امروز روز شهادت استاد بزرگ،شهید مطهریه.

همون که بخاطر اسلام اسم خیانتکار گرفت و ترور شد...

 

روز بزرگداشت معلمه.همون روزی که جشن می گیریم،کیک میگیریم برای معلممون،و در بیشتر اوقات میشه یه پا عروسی...

 

آیا همچین رفتاری تو روز شهادت همچین استادی درسته؟!

انگار معنی بزرگداشت و جشن گرفتن رو قاطی کردیم...

شهیدمطهری

 


نوشته شده در پنج شنبه 92/2/12ساعت 12:19 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

ساده میگم

بی تو یه لحظه زندگی هم عذابه...

خیلی دوستت دارم

روزت مبـــــــــــــــــ ــــــــــ ـــــــ ــــ ـــ ــ ــارک

تمام زندگیمو بهت مدیونم...

بی تو یه لحظه زندگی هم عذابه...

 

 

روزهمه مامانای مهربون دنیا مبـــــــــــــــــ ــــــــــ ــــــــ ـــــ ـــ ـارک

دوستت دارم

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/11ساعت 10:56 عصر توسط قلاش| نظرات ( ) |

تا حالا فکر میکردم دموکراسی حاکمه.
فکر میکردم مردم اینقدر روشن فکر هستند که انتقادپذیر باشن.
فکر میکردم یه ذره شعور تو رگای این جامعه جریان داره.
وخیلی فکرای دیگه می کردم
ولی... شاید...
چه اشتباه بود افکارم!


نوشته شده در سه شنبه 92/2/10ساعت 2:57 عصر توسط پنجه طلای سابق!| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >