• وبلاگ : پاتوق فرزانگان
  • يادداشت : ساعت 3 بامداد، اينجا شيراز است؛ صداي پاتوق فرزانگان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 5 نظر
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عروسياي ما:
    خانما ميشينن يه ور،آقايون روبروشون ميشنن.فيس تو فيس!!
    وسط هم بزن و برقص.با تمام امكانات(رقص نور،دي جي و...)
    و البته انواع خوراكي ها براي رفاه بيشتر ِ اهل دل!!!
    پاسخ

    :)
    شما که همسايه شون بودين، دعوت نبودين؟!!
    معمولاً همسايه ها رو به خاطر حق سکوت هم که شده دعوت مي کنن!! :)
    يه دوستي دارم تو دانشگاه رئيس بسيج بود!! قرار بود با يکي از هم دانشگاهيا ازدواج کنه!! مام دعوت بوديم!!
    هيچي با جمع همکلاسيا بلند شديم رفتيم!!
    حالا همکلاسيا و دوستاي مام بعضاً مذهبي نيستن!!
    هيچي نشسته بوديم تو تالار، ديديم يه *دف* آوردن با *ني* ، خواننده هم شروع کرد به خوندن:
    علي علي مولا، علي علي مولا، علي علي مولا، عليـــــــــــــــــــ....

    با اينکه به نظرم خيلي جالب بود، اما اکثر سالن خنده شون گرفته بود!!
    تا آخر شب همش از اين شعرا خوندن تا اينکه عروس رو آوردن، حالا هيچ CD يا نوار آهنگي هم اونجا نداشتن!!

    يهو يکي از اقوام عروس يا داماد (نمي دونم آشناي کدومشون بود) بلند شد، ميکروفون رو گرفت دستش، و به دف هم گفت بزن، يه لحظه ديديم داره ميگه:
    عروس بايد ببوسه شا دومادو ، اين عاشق رسيده به مرادو...
    همه بگين عروس ببوس دِ يالاااا... مبارکه عروسيشون ايشالا... :))

    همين خوند يعني نصف تالا پاشد رقصيدن!! D:
    فقط منتظر همچين موقعيتي بودن!!
    حالا جالبه بعضي از دوستاي من سال تا سال نمي رقصيدنا، اينجا انگار اين قحطي زده ها هستن به آب ميرن!! پاشده بودن يَک قري مي دادن که نگو...
    دامادم رفته بود تو خانما، اينطرف نبود بهشون چيزي بگه، يعني سيري رقصيدن... :))
    پيش خودم گفتم حالا داماد اونطرف داره ميزنه تو سر خودش ميگه 1 دقيقه تنهاشون گذاشتماااا... :))
    پاسخ

    نمي دونم!!!! يعني ديروز فهميدم که طرف همسايه طبقه بالامون بوده!!! اومد دم در خونمون حلواي عروسيشونو داد! البته دعوتمونم مي کردن ما که نمي رفتيم! عروسي فاميلامونو به زور ميريم پاشيم بريم عروسي همسايه؟////دختر عموم که عروسي کرد دقيقا همينطور بود دف اوردن و... اما اين موضوعات پيش نيومد. همه خوششون اومده بود. خودمم اون عروسي برام شد بهترين عروسي که رفتم.
    حساب كردم ديدم اول زندگي جوونامون با چه گناهايي شروع ميشه؛
    بغضم گرفت...مثلا قرار بود شب عروسي فرشته ها بيان بهشون تبريك بگن...
    دل من گرفته زين جا
    .
    .
    .
    چه كنم كه بسته پايم...
    پاسخ

    مثلا...