• وبلاگ : پاتوق فرزانگان
  • يادداشت : وصيت نامه مجازي يه بچه پررو...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 5 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    حالا ما يه چيزي گفتيما!تو هي استفاده کن!(به بهلولم ميگفتن خل و چل!)

    آره خودمم ميدونم چقدر باعث تغيير در تو شدم.خيييييييييلي زياااااد!

    پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

    دوست داشتنتم از محبتته؛)

    پنجه طلا هستم ولي لازم به ذکر است که طلاي پنجه ي ما به پاي مس ناخون جنابعالي هم نميرسه. جدي ميگم

    در ضمن اگه جيگرم خون ميشد (و ميشه!)بخاطر اينه که من آدم کوچيکي هستم وگرنه هيچ تکه سنگي دريا رو متلاطم نمي کنه

    من بايد معذرت بخوام ن تو بخاطر خيييلي زياد چيزايي که ميدوني يا نمي دوني

    بعدشم بايد سختگيري ميکردي!من خودم اگه معلم بشم يه معلم سختگيري ميشم که نگو!(چه ربطي داشت؟)

    مرگ منم نزديکه!خيييييييلي!

    چرا همش علامت تعجب ميذارم پايان جمله هاي جدي و غير جديم؟

    من رو حلال کنيد!رفتني ام!

    به قول شهريار:سايه جان رفتني استيم بمانيم که چه؟(بازم چه ربطي داشت؟)

    بچه پررو جان يه قولي يه روزي داديا!يادت که نرفته؟

    کد:5615

    پاسخ

    منظورت اين بود كه من تكه سنگم:)؟ آمو بي برو جمعش كو!!نميخواد اي دم آخري هندونه بذاري زير بغلم!چون هم جمله هاي جديت و هم غيرجديت تعجب آوره!هممه ي حرفات ربط داره.حداقل من ميتونم ربطشونو پيدا كنم. آره يادمه.تو كه يادت نرفته؟؟؟