وبلاگ :
پاتوق فرزانگان
يادداشت :
اين سال ها، آن سال ها
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يک ذهن زيبا
از يه طرف راست ميگي، اما از يه طرف نميشه کلاً قيد چيزاي جديد و زد و قديمي زندگي کرد...
اصلاً حالا که فکر مي کنم ميبينم خيلي کم راست ميگي...
چون همين چيزايي که براي ما خيلي لذت داشته، براي پدر مادرامون نماد تجدد بوده و اونا هم دوران خودشون از چيزاي ديگه اي لذت مي بردن و دوباره پدر بزرگا از يه چيز ديگه و...
درسته يه سري از چيزا مشترکه...
مثل آدم برفي و ...
اما بعضياشون ديگه دست ما نيست...!! مثلاً مرغ مادر بزرگ رو از کجا بياريم که بزاريم دنبالش...
کلاً درسته دوست داريم اون لذتا رو، ولي يکم به همه زواياش که فکر کنيم ميبينيم اين حرفتونم زياد درست نيست...!!
پاسخ
من نميگم قيد چيزاي جديدو بزنيم فقط ميگم ميتونيم جوري زندگي کنيم که بازي کردن با موبايلمون ما رو از لذت آدم برفي درست کردن جدا نکنه!